الناالنا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات دخترم النا

بدون عنوان

سلام عزیز دلم سلام نفسم سلام گلم ببخش خیلی وقته برات از شیطونیات و شیرین زبونیات نگفتم امروز میخوام از  چیزایی که دوست داری و بهشون علاقه داری برات بگم ،که عاشق باب اسفنجی هستی،بی نهایت،و توخونه مدام شعرشو میخونی،(باب ابسنجی،باب ابسنجی،شلدار مکعبی)مامان فدای شیرین زبونیت، نقاشی کشیدنم خیلی دوست داری تازه گیا خیلی قشنگ نقاشی میکشی  از بین غذا هم ماکارونی و سیب زمینی سرخ کرده که میان وعده برات سرخ میکنم دوست داری و باسس میخوری ولی بیشتر از همه کباب کوبیده رو دوست داری و تنها غذایی که با اشتها  میخوری کباب هستش به کارتن هم خیلی علاقه داری صبح که از خواب بیداری میشی میگی برام کارتون بزار ، عاش...
14 دی 1393

32 ماهگیت مبارک همه دنیای من .....

نمیدانم تو را به اندازه ی نفسم دوست دارم یا نفسم را به اندازه ی تو ؟  نمیدانم چون تو را دوست دارم نفس میکشم یا نفس میکشم که تو را دوست بدارم ؟  نمیدانم زندگیم تکرار دوست داشتن توست یا تکرار دوست داشتن تو زندگیَم ؟  تنها میدانم ، بسیار میخواهم تو را … دل تو وقتی میگیره دل من میخواد بمیره حاضرم دلم بمیره تا دل تو نگیره نمی دانم چشمانت با من چه میکند ؟ فقط وقتی که نگاهم میکنی چنان دلم از شیطنت نگاهت می لرزد که حس میکنم چقدر زیباست فدا شدن برای چشمهایی که تمام دنیاست دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی ، دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی دوستت دارم چون زیباترین...
7 دی 1393

نهمین سالگردازدواج.....

النای خوبم امروز نهمین سالگرد ازدواج من و باباییه،نه ساله که داریم با خوشی کنار هم زندگی میکنیم من زن خوشبختی هستم که خدا با دادن تو این خوشبختی رو چند برابر کرده..... امسال  هم یکی از بهترین روزهای زندگیمونو با تو جشن میگیریم و بودن تو کنار ما دلیل دیگه ای میشه برای خوشبختی بیشتر،دختر قشنگم بیا با هم دعا کنیم تا این خوشبختی سالهای سال ادامه داشته باشه و ما با هم در کنار هم با سلامتی و سعادت زندگی کنیم . خدایا به خاطر تمام خوبیهات و به خاطر تمام لطفی که به ما داشتی ازت ممنونیم و همیشه تورو به خاطر بزرگیت شکر میکنیم و از اینکه هیچوقت توی هیچ شرایطی مارو تنها نمیگذاری سپاسگذاریم... اینا عکسهایی که ق...
14 آذر 1393

31 ماهگیت مبارک نفسم.....

النای من ، برایت رویاهایی  آرزو می کنم پر شور و تمام نشدنی   آرزو می کنم     دوست  داشته باشی آنچه را که باید دوست بداری و فراموش کنی آنچه را که باید فراموش کنی برایت ، شوق ، آرزو می کنم   آرامش، آرزو می کنم و با تمام وجودم از خدای مهربانم می خواهم  وقتی لبخند به دنبال جایی برای نشستن می گردد ، لبهایت  در آن نزدیکی باشد   و هیچ راه نجاتی نداشته باشی وقتی غرق در  آرامش،  سلامتی و خوشبختی هستی از خدا دیگر هیچ نمی خواهم هیچ آرزویی ندارم رویایم را می خواستم که به آن ...
26 آبان 1393

به دنیا اومدیتا دنیای ما شی.....

سلام دختر نازنینم ، فرشته آسمونیم الناجووووونم، یک ساله دیگه هم گذشت و تو یک مهر ماه وآبان ماه دیگه  رو هم پشت سر گذاشتی. در این مدت با هم بازی های زیادی کردیم ، شعر خوندیم، پارک رفتیم و مهمونیهای دوستانه و خلاصه کلی خوش گذروندیم. از روزهای مهر ماه بگم،که واقعا هوا بهاری بود ،احساس خوبی داشتم،ازاون هوا های که از سرماش دلت میخواد بری تو آفتاب تا از گرماش لذت ببری..... آخرای مهر ماه بودکه نمیدونم چی خورده بودی که بهش حساسیت داشتی،کف دستت وبالای لبت دون دون زده بود وکارمون دکتر رفتن بود چون مدام میخواروندی مخصوصا کف دستت رو..... بعد هم سرما خوردگی که اونم آلرژی فصلیه4 روز تموم بالا می آوردی حتی وقتی آب میخوردی...
20 آبان 1393

30 ماهگیت مبارک عشقم.....

النای من، به خاطر تو هم شده هميشه آبي مي مانم به خاطرِ تو هم شده تمام روزهاي بعد از اين مهربان تر خواهم شد دلم مي خواهد نازنیم دست هايت را بگيرم و برايت با زبان كودكانه قصه بگويم. بهانه بگيري و من كلافه شوم بريزي ... بپاشي ... و من حرص هايم را سر بي خيالي خالي كنم... قنديلكم دعا ميكنم زنگیت پر باشد از شادی و عشق بزرگ شودخترکم... بزرگ شو مي خواهم به خورشيد بفهمانم تو پرنورتري تو زيباتري به دنيا بفهمانم تو براي من از هر چيز ديگر مهم تري!   عاشقانه میپرستمت،30 ماهگیت مبارک عش...
28 مهر 1393

آخرین روزهای تابستانمون.....

  سلام نفس مامان.... سلام شاپرک مامان....   سلامی به گرمی  روزهای تابستانی،که این روزها داریم از لحظاتش لذت میبریم و خدا رمون رو شکر میکنیم،یادش بخیر یه زمانی روزانه مینوشتیم و بعد شد هفته نامه،و الان ماهنامه..... چه کنم باید از روزهای کودکیت استفاده کنیم و شادترین روزها رو واست بسازیم ، آهنگ بزرگ شدن دخترکمون از نوزادی به کودکی خیلی تند شده طوری که بعضی وقتها جا میمونم..... روزها و ماهها به سرعت برق و باد میان و میرن، و تنها کاری که از دستمون بر میاد اینکه  نظاره گر بزرگ شدن وروجکمون باشیم  تابستونم رو به اتمامه ...ما هم این چند وقت،  از واپسین روزهای گرم تابستان استفا...
11 مهر 1393

مادر بودن،چیزی شبیه دیوانگی.....!

مادر که باشی، گاهی انقدر شیطنت ها ی کودکت خسته و کلافه ات میکند که آرزو میکنی کاش زودتر بخوابد! _ _ چند دقیقه ای از خواباندنش نگذشته که سکوت خانه آزارت میدهد..... دلم تنگ میشود! به همین زودی! به همین سادگی! به هوای آرزوهایت ..... اسپندی دود می کنم ..... تا دور باشد چشم بد..... از چشم های مهربانت ..... دوستت دارم بی نهایت عزیز دل مادر..... ...
5 مهر 1393