الناالنا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

خاطرات دخترم النا

شیطونک من.....

1393/3/13 18:19
نویسنده : مامان منصوره
335 بازدید
اشتراک گذاری

دخترکم..... شیرینم ،این روزها در کنار تو پر از شور و نشاطم،این روزها سعی میکنم هر روز ببرمت بیرون،و هر جایی هم بخوام  برم تو همرامی،بیشتر سعی میکنم ببرمت پارک تا شاید یکم انرژیت تخلیه بشه،

ماشالله انقدر شیطون شدی که یه جا بند نمیشی،تو خونه هم مدام باید دنبالت باشم،صندلی بیچاره که از دستت خسته شده از بس این اتاق اون اتاقش میکنی،گاهی زیر اف اف میزاریش،ایفونو بر میداری میگی،بلی...... یهو در و باز میکنی ،جدیدنم در حیاط قفله آخه نمیشه که هی بریم پایین ببندیمش.....

گاهی هم پیش شیر آب در حال آب بازی و مایع زدن به دست تپلت،

یه صندلی هم داری کوتاهه واسه تو حیاطه،چند وقت پیش دیدم آوردیش بالا گذاشتیش تو دستشویی که دستت برسه بتونی از مایع دستشویی استفاده کنی،

بگم از خراب کاریهات که برای دومین بار زدی آینه رو شکوندی و خدا خیلی بهمون رحم کرد،من کنار آینه  ایستاده بودم که آماده بشیم بریم پارک تو هم اومدی جلوم ایستادی ،آینه رو باز کردی بستی،چند بار،و یهو از وسط چند تیکه شد من حولت دادم کنار و دست و پای خودم زخمی شد،و خدا رو شکر تو آسیب ندیدی ولی از ترس کلی گریه کردی،

اینم یه مدل عینک گذاشتن دیگه.....

اینم النا بعد از دیدن جوجه.....

عاشق اینطور نگاه کردنتم.....

عشق من میپرستمت.....

 

 

 

 

 

 

پسندها (8)

نظرات (11)

مامانی آیلین
14 خرداد 93 10:55
دخمل ناز خوشگلی دارین خدا حفظش کنه چشاتون ناز میبینه
مامان آیسو وآیسا
16 خرداد 93 20:07
عزیززززززززززم عالی بودن عکسای ناز دخملی
مامان منصوره
پاسخ
مرسی عززیزم
مرجان
17 خرداد 93 2:35
خدا خیلی به النا جون رحم کرد حتما براش صدق بده ماشالا بس که خوشگل و خواستنیه مرتب اسپند دود بده مامانی خدارو شکر که چیزیش نشد امیدوارم زخم شما هم زیاد عمیق نباشه ماشالا هزار ماشالا به این النا خانوم خوشگل و ناز خدا حفظش کنه..منصوره جون انگار دوره زمونه واقعا بر عکس شده ها دخملا خیلی شیطون تر از پسرا شدن لیانا هم فوق العاده شیطونه کار منم هر روز بیرون بردن و تخلیه انرژیشه
مامان منصوره
پاسخ
مرسی عزیزم نظر لطفته،ببوس دخترتو
مامان صغر ی
17 خرداد 93 15:30
عزیز دلم ماشاالله چقدر بزرگ و خانم شدی
مامان منصوره
پاسخ
خانومشو فکر نکنم....ولی مرسی
مامان محیا
17 خرداد 93 19:26
آخه چرا اینقد تو نازیچش نخوری الهی
مامان منصوره
پاسخ
مرسی خاله جون چشات ناز میبینه....ببوس محیا جونو
مامان نازار
20 خرداد 93 10:00
سلامممممممممم ای جان هزار ماشالله به این دختر شیک و ناز و خوردنی و خوشگلللللل تو دل بروووووووووووو ای جانم این بلوز شلوار بنفشه چقدبهش می اد مبارکش باشه عزیزم ای وای ... خدا رو صدهزار مرتبه شکر براش هر روز صبح که از خواب بیدار می شی ان یکاد بخون وایه الکرسی و صدقه بزار کنار هر روز صبح بدونه اینکه فراموش کنی انجامش بده عزیزم .... خودتون چی بهترید ؟؟ چیزیتون نشد ؟؟ وای خدای من تو رو خدا مئاظب باش عزیزم ... خواهرتون چطورن بهترن ؟؟؟
مامان نازار
20 خرداد 93 12:47
عزیزمممممممممممممم این حس متقابله خانومیییییییی یعنی دیروز که اداره نبودم دلم پر پر می زدکه صبح برم سر جلسه و بر گردم اداره که بیام پیشتون .. چند روز که نمی ای و نمی نویسی دلم هزار راه می ره که چی شده ؟؟؟ دلمم همش برای النا گلی تنگ دوست دارم همش عکساشو نگاه کنم ... قربونش برم من .. عزیزه دل خالسسسسسسسس اول بچلونش بعد ببوسش عزیزه دلم ... امیدوارم این دوستی ادامه داشته باشه و یه روزی که دخترامون دیگه بزرگ می شن و خودشون دیگه اینجا رو می نویسن اونا هم برای هم دوستای خوبی باشن راستی یه دختر ناز دیگههم تو عکسای این پستتون هست .. می شه بگید کیه ؟؟؟ خاله جون دخترم امروز یه بسته پستی رسید اداره دستم از سایت برای دخترم خرید کرده بودم یه باید که پشتش کفشدوزک هست با شلوارایی که پشت قکبلشون شکل داره ... ای جان مادر کی دنیا بیای اینارو تنت کنم
مامان نازار
20 خرداد 93 12:48
راستی اینم بگم که چرا ننوشتم خیلی وقته ... هر کاری می کنم دلمنمی اد رو پست تعیین جنسیت نی نی چیزی بنویسم ..... یعنی هر بار که می خونمش بغض می کنم و چشمام پر اشک می شه و دوباره سوره کوثر رو می خونم ... یه کم دیگه بزار این پست بمونه منیه کم دلم خالی بشه و لبریز می نویسم حتما می خوام عکسای ازمایش و بی بی چک و سونوگرافی های نی نی رو بزارم بعد از امتحانام می بوسمت
✿مامان آروشا✿
21 خرداد 93 11:16
ای جانم دختر نمکی من. قربون اون اداهات. مامان منصوره خدا خیلی رحم کرده. خودت که خوبی عزیزم؟ امیدوارم دیگه از این اتفاق ها براتون نیوفته. مواظب خودتون باشین.
مامان منصوره
پاسخ
ممنونم عزیزم نظر لطفته گلم،آره خوبم عزیزم،مرسی جویایی حالم شدی.....آروشا جونو ببوس
مامان نازار
21 خرداد 93 14:01
ای جانم خانوادگی همگی خوشگل هستید ... خیلی عزیزه دختر خواهرتون .. ناز ای جان لبخندی زدی .... جدی هوییی الناس ؟؟ متوجه می شه النا ؟؟؟ حالا باز خوبه پیش هم نیستن ... ولی چون پیش هم نیستن این شکلین اگه بودن همبازی بیشتر می شدن و نسبت بهش حساسیت نداشت ... اینقده دوس دارم وقتی بچه ها به هم حسادت می کنن.. قیافه هاشون خوردنی می شه ... من از امروز نیستم تا دوشنبه ...
دختر آسموني
26 خرداد 93 9:31
سلام به الناي عزيز و مامان مهربونش. دختر خيلي خواستني و نازي دارين. خدا براتون حفظش كنه. خوشحالم كه به وبلاگتون سر زدم. چون دخمل من هم يك سال و يك ماهشه. اگه به وبلاگ ما سربزنين. خوشحال ميشيم. اگه با تبادل لينك موافق هستين خبرم كنين.
مامان منصوره
پاسخ
ممنونم عزیزم..ببوس دختر گلتو