الناالنا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات دخترم النا

روزهای تابستانی ما.....

1393/4/12 11:28
نویسنده : مامان منصوره
555 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان.....

همه زندگی من.....

همه امید من.....

روزهای تابستونی ما داره با تو میگذره،هر روزی هم که میگذره شما بزرگتر و یه کوچولو خانم تر میشی،

روزهای پر از چیزهای جدید و خوب و ما دوباره پا به پای تو بچگی میکنیم و بزرگ میشیم،

دختر نازم این روزها نمی دونم چراحس نوشتن ندارم شاید بخاطر اینه که سعی میکنم بیشتر بیرون ببرمت تا بتونی از این روزها خوب استفاده کنی،وقتی هم که بیرونیم انقدر انرژی مصرف میکنیم که وقتی برمیگردیم خونه هر کدوممون یه طرف میوفتیم،

بگم از رفتارات که بعضی وقتها لج باز میشی شاید بخاطر اینکه دندون 19 و 20 داره در میاد،مبارکت باشه نفسم.....

و خیلی هم دل نازک اگه یه خورده سرت داد بزنیم لبت و بر میگردونی و بغض و این اشکها هستن که سرازیز میشن،وخودت میای دستت رو دور گردنم حلقه میکنی و با گریه میگی عزززززیززززم و باید بغلت کنم و بوس تا ساکت شی،وگرنه این گریه همچنان ادامه داره.....

همچنان عاشق عروسکاتی خواستم ترکت بدم یه روز جا دادمشون ولی دلم واست سوخت ،تموم خونه رو دنبالشون گشتی،آخه هیچ وقت پایین نمیزاریشون تو هیچ شرایطی فقط وقتی خوابی از دستت میوفته و صبح که از خواب پا میشی با صدای بلند میگی اددددده،edeeeee(یعنی بده)ما هم بیخیال ترک شدیم گفتیم باهاشون دنیایی داری ،دنیایی کودکیتو خراب نکنیم،مامان قربون اون دنیایی کوچیکت بشه،عشقمی عشششششق.....

در حال کتاب خوندن،البته نقاشی رو بیشتر دوست داری....

شهر کوچولو ها رو خیلی دوست داری و من هم اکثرا شما رو میبرم چون  اونجا مواظبتونن و من هم یه خوردا استراحت میکنم

یه روزم رفتی ماشین سواری....

اینجا هم رفتیم عباس آباد ،شما و مهدی داری جای آتیش درست میکنین واسه خودتون.....

اینجا هم یه شب دیگه اومدیم عباس آباد و شما با پویان،پرنیان و مهدی و احسان اومدین جامپینگ و استخر توپ و سرسره بادی سوار شدی،البته شما یه 10 سانتی  از نظر شیطونی ازشون جلو بودی،......

اینم کار هر روزته که از خواب بیدار شدی ژولیده میری سرویس بهداشتی شروع به مایه زدن و آب کشی میکنی.....

یه روزم رفتیم تو حیاط مادر جون کارواش آب رو روشن کردیم و شما ها مشغول آب بازی شدید.....

عزیز ترینم تا میتونی از دنیایی کودکیت لذت ببر و خوش باش.....

یه شبم رفتیم تولد آرین پسر عموی شما.....بابا سعید و النا،عمو حمید و آرین،تولدت مبارک عزیزم.....

النای من!کنارم بمان که به دستهای گرمت محتاجم گل قشنگم.....

عاشقانه دوستت دارم.....

 

 

 

پسندها (4)

نظرات (8)

✿مامان دنیز✿
12 تیر 93 20:10
سلام توشولو ی تپلی مبارکت باشه مامانی به ما هم سر بزن و در صورت تمایل به تبادل لینک یه ندا بده ممنون حتما عزیزم،با افتخار لینک شدید
مامان سینا
13 تیر 93 2:12
ماه مبارک آمد، اي دوستان بشارت کز سوي دوست ما را هر دم رسد اشارت آمد نويد رحمت، اي دل ز خواب برخيز باشد که باقي عمر، جبران شود خسارت
الهام مامان امیرعلی جیگر
14 تیر 93 18:02
-------- _________________.-'.....&.....'-. ________________\.................../ _______________:.....o.....o........; ______________(.........(_............) _______________:.....................: ________________/......__........\ _________________`-._____.-'شاد باشي مهربون ___________________\`"""`'/ __________________\......,...../ _________________\_|\/\/\/..__/ ________________(___|\/\/\//.___) __________________|_______|آرزومند آرزوهــــاي قشنگت ___________________)_ |_ (__ ________________(_____|_____) ماه مبارک رمضان مبارک
مامان منصوره
پاسخ
مرسی عزیزم،تو این شبهای عزیز ما رو هم فاموش نگنید
✿مامان آروشا✿
16 تیر 93 10:17
دیگه داشتم کم کم نگرانتون میشدم. خداروشکر که با هم خوشین و لحظه های خوبی رو در کنار هم سپر میکنین. النای قشنگم دندون های جدید مبارک. امیدوارم خیلی زود و بدون ناراحتی در بیان. مامانی خیلی کار خوبی کردین که عروسک های النا جون رو ازش نگرفتین. توی کتابی خونده بودم که خیلی از بچه های به عروسک هاشون وابسته میشن یا برای خودشون موجود خیالی می سازن. نوشته بود به هیچ وجه نباید اون ها رو سرزنش کرد یا ازشون دورشون کرد. همیشه به گردش و خوشی باشین. به خدا می سپارمتون.
مامان منصوره
پاسخ
مرسی عزیزم،این فسقلی ها وقت نمیزارن واسمون،ببوس آروشا جونو
مامان لیانا
25 تیر 93 2:45
النای عزیزم همیشه بخند شاد باش و از کودکیت لذت ببر عزیز دلم دنیا مال شماس..چه تفریحخوبیه ها اب بازی با ارواش معلومه بچه ها حسابی کیف کردن..منصوره جون متوجه نشدم چرا خواستید النا جونو از عروسکاش ترک بدین مشکل چیه؟
مامان منصوره
پاسخ
مرسی ب عزیزم،آره عزیزم بجه ها هم که عاشق آب بازی،واست توضیح دادم تو نظرات لیانا جون،ببوس لیانا جونو
مامان آیسو وآیسا
25 تیر 93 15:00
سلام دوست جوووون شرمنده اتم به خدا دیگه وقت نمیکنم بهتون سر بزنم عکسهای النا نازززززی چقدر عالی بودن بوس به روی ماهش
مامان منصوره
پاسخ
مرسی عزیزم،سلامت باشن ایرادی نداره،ببوس دخترای گلتو
مامان نازار
31 تیر 93 1:17
سلام خواهری وای مردیدیم از بی نتی امشب برق محله عزیر جون پریدبابایی اومد دنبالمون که شب بیام خونه خودمون بخوابیم اخه شهر ما بی کولر می شه جهنم منم سوئ استفاده شیرجه به سمت نت ای جانم النا خانومی رو موهاش به نظرم بلند تر شده ای جانم خانومییی عزیزم برای من و دختری دعا کن خواهری خطر زایمان زود رس ... امپول زدم که ریه های دخترم سریعتر رشد کنه که اپه دنیا اومد بتونه ....... خیلی دلم برا النا تنگ شده بود راستی خواهرتون خوبه ؟؟؟؟نی نیش خوبه
دختر آسموني
1 مرداد 93 8:56
منصوره جان اميدوارم روزهاي خوشي رو كنار الناي عزيز سپري كنين. راستي عروسكاي دخترك همدم روزهاي بچه گي اون هستن. زياد نگران مرتب بودن اتاقش نباش. بذار راحت باشن وقتي بزرگ بشه همين وابستگيش به عروسكاش واسش يه نوستالژي قشنگه.
مامان منصوره
پاسخ
ممنونم بابت دعای قشنگت،عزیزم همین کارو کردیم.....