الناالنا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات دخترم النا

این روزهای من و تو......

1393/2/13 15:49
نویسنده : مامان منصوره
358 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقولانه مامان،

بلا خره اومدم با کلی تاخیر،واقعا دوست دارم زودتر بیام ولی نمی دونم چرا تا به خودم میام میبینم ساعت 3 صبح شده و هیچ انرژی ندارم،اول از همه از النا گلی بگم که کلی شیطون شده،و یک لحظه نمیشه تو حال خودش رهاش کرد،تو خونه که اگه برات کارتون نزارم یه سره بهم چسبیدی،بیرونم که واویلا،یه ریز باید دنبالت بدو کنم،ولی مهم نیست همیشه سلامت باشی منم دنبالت بدو میکنم، این روزها هم هوا بهاری شده و دوست نداری تو خونه نگهت دارم،البته حق داری روز بلند شده و حوصلت سر میره،البته من یه ریزه خوشحالم که شما همچنان بابایی هستی،تا صداشو میشنوی از پله ها میری پایین یعنی بگم با چه سررعتی ها،اگه هم نبره یه کوچولو دورت نده نمیدونم این اشکها رو از کجا میاری،قلوپ قلوپ مثل مروارید از چشات میریزه،حالا خوبه هر روز اکثرا میریم بیرون،اونم کار هر روزش شده دیگه،و وقتی هم میاد تا استراحت کنه شما بساطتو نو پیشش پهن مکنی،میری پیشش یا آب میوه میخوری،یا پفک، یا مغز تخمه،و اگه چیزی نبود گوشی،بعضی وقتها هم که تو کاریش نداری منم حوصلم سر میره میگم النا برو بابا سعید و بیدار کن،شما هم یه راست میری سمت تخت و میپری روش،خداااااایش خوبه هاااااا،

این روزها بی نهایت لج باز شدی،البته بخاطر دندونهای کرسیته،که 2 تا دیگه در اومدن و شما الان 18 دندونه شدی مبارکت باشه عزیز دل مادر،بهت حق میدم ولی بعضی وقتها بهونه های الکی میگیری و ببخش منو اگه گاهی از کوره در میرم و دعوات میکنم،ایشالله زودی این پروژه دندونات تموم بشه که هم من راحت شم هم تو،البته بیشتر خودت،چون سخت دندونی،

 

وقتی میریم خونه مادر جون از سر کوچشون میگی گوگولی گوگول،آخه تو حیاطشون خروس دارن،

بعدم رفتیم تو اتاق رفتی تنگ ماهی  رو از رو میز بگیری بیاری پایین ،میز سر میخوره تنگ میوفته پایین میشکنه و کلی گرررررررررریه و ماهی بیچاره هم در حال جون دادن سریع انداختیمش تو این ظرف که مشاهده میکنی،شما هم آستینها رو زدی بالا که یکم دیگه عذابش بدی،

بعد هم رفتی گلها رو از تو گلدون در آوردی......

بیخیال نشدی و تا خونه با خودت آوردی......

فردایی اون روزه که داریم میریم بیرون و ول بکن این گلها نبودی......

اینجا با زندایی و مهدی جون رفتیم پارک......

عمه فدای ژست گرفتنت.....

این عکستو دوست دارم.....

آینه بدست در حال رژ زدن.....

اینم نتیجه کار.....

مثلا رفتی کنار بابا بخوابی.....

گوشی رو گرفتی رفتی جا خوردی.....ما هم که اصلا ندیدیمت.....

در حال لج کردن.....

این از اول لحظه هاست که نمیشه تنهات گذاشت،در فر و باز کردی رفتی روش ایستادی.....

لم دادی داری بستنی میخوری.....

یه روزم رفتیم شهر کوچولو ها.....

عروسک دستی گرفتی،داری باهاش صحبت میکنی.....

دوستت دارم،جونم بسته به اون چشات

می میرم واسه اون خنده هات

دوست دارم ،تو رو حتی بیشتر از خودم

می میرم اگه دور شم ازت یه کم

من تاااااا دیدمت عاااااشقت شدم

 

 

 

 

 

پسندها (4)

نظرات (21)

مامان مهدیه
11 اردیبهشت 93 1:30
سلام دوست عزیز دوقلوهای من سارا و ثنا زنگیان تو جشنواره نوروزی شرکت کردن ممنون میشم به وب ما بیاین و بهشون رای و امتیاز5 رو بدین
مامان الهام کوچولو
11 اردیبهشت 93 1:44
سلام النا جونم.تو چقد بلا شدی عزییییییییزم.عروسی محبوب میای دیگه جیگر؟
مامان منصوره
پاسخ
سلام عزیزم،آره عزیزم حتما،
مامان محیا نازنازی
11 اردیبهشت 93 9:07
واااای چقدر این بچه ها شبیه همن،چسبندگی که نگو،منم تا براش عمو پورنگ نذارم همش تو اشپزخونه هستو به پام چسبیده،ولی همیشه سلامت باشن بقیش مهم نیستواسه النای خوشگل
مامان منصوره
پاسخ
آمین،واقعا ،ایشالله همیشه صحیح و سالم باشن
فدایی محیا
12 اردیبهشت 93 10:16
ای جونم عروسک خشگل.آره مامانی لج بازیش ب خاطر دندوناشه حتما آخی ماهی بیچاره خوب شده باز نمرده.الان ک نوشته هاتو خوندم یادم اومد دیشب خواب دیدم ی آکواریوم ماهی داشتم میخواستم بشورمش داشتم ماهیارو درمیوردم...... ......
مامان منصوره
پاسخ
مرسی عزیزم لطف داری شماخوبه به خاطر خاطره النا شما خوابتون یادتون اومد،
خاله جون منیژه
12 اردیبهشت 93 13:24
النای عزیزم مثل پرنده ای باش که روی شاخه ای سست اواز می خواند شاخه می لرزد ولی پرنده می خواند چون ایمان دارد که پرواز می داند........
مامان منصوره
پاسخ
مرسی خاله جون مهربون
مام
14 اردیبهشت 93 1:29
قربونت برم عزیزم اینقدر شیرین هستی ماشالا..این دخترا حسابی بابایی هستناآ..خاله جون مواظب باش رفتی روی در فر ایستادی نیفتی عزیز دلم..آخه تو خودت خوشگلی مثل ماه میمونی احتیاج به رژ لب نداری عروسکک..مامانی راستی شمال زندگی میکنید ؟؟
مامان منصوره
پاسخ
آره عزیزم،
مامان نی نی
14 اردیبهشت 93 7:03
سلام . صبح بخیر مامان منصوره دسته گلت درد نکنه به خاطر عکسای خوشگل خوشگل از النا جون ای جیگر خاله چه خانومی شده ... ای جان رژ مالونشو قربون کی بشه تو لباس عروسی ان شالله ... الهی خیلی سخته دندون در اوردن واقعا پروسه سختیه .. لجبازی هاش به خاطر همینه ... ان شالله زود تموم بشه ... بچه ها فقط یه بار بچن ... یه بار وابسته یه بار چسبونکی یه بار بی ما اب نمی خورن ... یه بار فقط 1 سالشونه یه بار فقط دو سال چشم بر هم زدنی بزرگ می شن خانوم می شن ... همه کاراشون بدون ما همه کارشون جدا از ما دور می شن دوررررررررر چقد سخته این دوری .... ولی تا ابد عاشقشونیم .... عاشقانه هات جاویدان خواهری با دختر نازت از طرف من ببوسش این وشگل خانوم رو ...
مامان و بابا
16 اردیبهشت 93 7:04
سلام مامان منصوره نازه و دختر خوشگلمون یعنی صبح اول صبحی عکسه النا جون و دیدم دلم وا شدددددددد ممنون خواهری شما لطف دارید ... اره یکی از مشکلاته ما همین قدرت نه نگفته همسر خانه چند روز پیش یکی از همکاراش که می دونه من باردارم از طرفی از وضعیت کاری و امتحانا و هزار یه مورد دیگه ما هم خبر داره بر گشته بهش گفته خانومت دستپختش عالیه خانومم همیشه تعریف می ده (چند بار برای شام خونمون دعوت بودن تازه دو تا بچه فوق العاده شیطون هم داره که خونه ما بعد از رفتنشون انگار بمب منفجر شده) برگشته بهش گفته به خانومت می گی برامون پلو میگو درست کنه بیایم خونتون ؟؟؟؟ من داشتم شاخ در میاوردممممممممممممم بهش می گم هیچی بهش نگفتی ؟؟؟ می گه نه ؟ بعد می گه حالا پلو میگو درست کن برای اینکه نیان خونمون اذیت بشی براش ببرم که ببره خونشون ؟؟؟ یعنی می بینی شانس مارو ؟؟؟؟ مگه پلو میگو چیه که نتونه یه خانوم ...
مامان نی نی
16 اردیبهشت 93 7:08
من نگرانه مهمون و این چیزا نیستم چون بالاخره زندگی مشترک و اصول خاص خودش ... ولی یه کم شرایط من و درک کنن.... عزیزه دلم من خواهرم سر هر دو تا دختر گلاش استراحت مطلق بود البته سر هر سه تا که پسرش 4 روز بعد از دنیا اومدن به خاطر اینکه هنوز ریه هاش کامل نشده بود به خاطر 8 ماه بودن فوت کرده هر سه بار استراتحت مطلق حتی یه تایمی باید ببخشیدا لگن زیر پاش می زاشتیم .... بعد از چندین سال سقطای مکرر که داشت ... کاملا شرایط ی بنده خدایی که با هزار استرس استراحت مطلبق هست رو به خدا درک می کنم چون دیدم جلو چشم خودم ولی این دو مورد که از فامیل دو طرف براتون نوشتم البته اونی که تو فامیل خودمون هست بنده خدا همش می گه بارداری سخته ومی دونم چی می کشی و مواظب خودت باش ولی فامیل شوشو که اعصاب خورد کن می شه بعضی موقع از مقایسه های الکیش هیچ کدومشون استراحت مطلقی نبودن یعنی یه بارداری کاملا عادی و بی خطر رو داشتن ولی با این شرایط 9 ماه بهشون گذشت اینه که اعصابه ادمو بهم می ریزه حالا هیچی نگن و مقایسه نکنن ادم زورش نمی گیره ولی تا مثلا می گی بالا اوردم یا می بینن بالا اوردی سریع خواهرو مادر و خودوشن می گن فلانیییییییییییییی هم بالا می اورد و اینقد اذیت شددددددددد
مامان نی نی
16 اردیبهشت 93 7:09
عزیزه دلم ممنون از همدردی هات ارومم می کنه گاهی در مورد یه سری مسائلی که ذهنم و درگیر می کنه حرف بزنم ... چون جز محیط مجازی جای دیگه نیست که حرف زد درستم نیست که جای دیگه گفت ..... در مورد یبسوت بهتر شدم با راهکارای عادی تر ولی هر از چند گاهی هست ... دمیترون که کردم روزی نصبی یه کم بهتر شده ممنون خانومی النا خانومی رو از طرف من ببوس
مامان لیانا
16 اردیبهشت 93 12:56
سلام مامانی منم بچه هارو میبینم دست پدر و مادرشون گرفتن راه میرن حسرت میخورم الان چند ماهه که نه خرید د رست حسابی کردم نه تفریح بهم چسبیده ولی بازم خدارو شکر دخملا سالم هستن و شاد...منصوره جان ما نور زندگی میکنیم همسرم شمالی خودم جنبوی اهوازی
مامان منصوره
پاسخ
نمی دونم به خدا همهمیگن بزرگ بشه آروم میشه،ولی مهم اینه سلامت باشن،ببوس لیانا جونو،خوشبختم از آشناییتون
مامان آیسو وآیسا
16 اردیبهشت 93 16:04
عزیزززززززززززز دلم قربونت برم چه قدر شما بزرگ شدی النا ناززززززززززی شرمنده دوستم مشغول کارهای تولدم
مامان منصوره
پاسخ
آخ جون تولد،خسته نباشی عزیزم،ایشالله همیشه به شادی
ستایش جون
16 اردیبهشت 93 17:27
سلام وب نازی داری خوشحال میشم پیش منم بیایی سری بزنی ونظرتونو درباره ی وبم بدونم من منتظرم
مامان منصوره
پاسخ
مرسی،حتما عزیزم
مامان نی نی
17 اردیبهشت 93 8:27
سلام مامان مهربونم خوبم عالییییییییییی یعنی با وجد یه فرشته نازی که خدا بهم داده غمی نمی مونه تو دله ادم که شاید گهگداری بیاد ولی زود می ره از دل آدم ممنون که به یادمی و به فکرمی ... ای جانممممم خدا حفظشش کنه این دختر کوچولوی مارو عزیزه نوش جونش ... دندوناش کامل نشد در نیومد که یه کم راحت بشه عجب پروسه سختی این دندوندر اوردن خدا کنه زودتر تموم بشه راحت بشه ...
مامان منصوره
پاسخ
ایشالله که همیشه شاد باشی عزیزم
مامان کسرا
17 اردیبهشت 93 10:18
النای قشنگم وروجکم ، الهی همیشه سالم باشی و بازیگوشی کنی الهی که همیشه خندون باشی و اذیت کنی خیلی بازی کنی و مامانی رو خسته کنی تا مامانی بیاد اینجا و از شیطنت هات واسه ما بگه و ما هم کلی دلمون واست ضعف بره قشنگم منو کسرا از همینجا میبوسیمت خوشکل خانوووم :-*
مامان منصوره
پاسخ
مرسی عزیزم شما و کسرا جون همیشه بهمون لطف دارین،آمین،ایشالله همیشه سلامت باشن و شیطون،بوس واسه کسرا جون
مامان صغر ی
17 اردیبهشت 93 21:25
النا خانم ماشالا ماشالا خیلی نازی دلم واسه عکسات ضعف رفت
مامان منصوره
پاسخ
مرسی عزیزم،نظر لطفته،چشات ناز میبینه،ببوس سینا جونو
مامانی آیلین
17 اردیبهشت 93 22:46
چه دخملیه ناز خوشمزهای هستی
نیلوفر/ مامانه روژینا
21 اردیبهشت 93 2:57
واااای عزیزم قربونت برم چقدر موهات نازه مخصوصا تو عکسه اولی. قربون لج کردنت ملوووووووووووسم. چه بامزه گلهارو باخودت اوردی خونه. شما خودت گلی النای قشنگم.دوستت دارم.
مامان منصوره
پاسخ
مرسی نیلوفر جون،نظر لطفته،بچه ها همینن دیگه،میگفتم حکم پادشاه رو دارن راست میگفتن، ببوس روژینا گلی رو
مامان نی نی
21 اردیبهشت 93 7:09
سلام خاله منصوره جونننننن ای جان خاله شدن یکی از لذتای بی وصف دنیاس که ان شالله همه خانوما عینه مادر شدن تجربش کنه ... بچه خواهر ادم خیلی عزیزه خیلییییییییییییییی یعنی عینه نی نی خودته ... من با نوه خواهرم هم همین احساس رو دارم عزیزم از طرف من به خواهرتون تبریک بگو عزیزم بگید ان شالله بارداری راحت و شیرینی داشته باشه ..... و نی نی صحیح و سالم و صالح بیاد بغلش ... خدا حفظش کنه ان شالله . یه همبازی ناز برای دختر نازمون داره می اد ..... اره این اهنگ رو بیش از اندازه دوست دارم بیش از اندازه ..... من و النا جونی هم سلیقه ایم . ممنونم شما به من و نی نی و وبلاگ لطف دارید . می بوسمت هم شما هم النا جونی هم خواهرتون که تازه مامان شدن ... راستی اولین بار هست که خاله می شید ؟؟؟؟
مامان و بابا
21 اردیبهشت 93 7:10
راستی من همون مامان نی نی هستم نمی دونم با اینکه هیچ وقت با مامان و بابا هیچ جا نظر نذاشتم ولی خوده نت برام پیش فرض می زاره اسمم رو جای مامان نی نی مامان و بابا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الهام مامان امیر علی جون
24 اردیبهشت 93 11:30
آرزویم این است : نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز و به اندازه هر روز تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد و به لبخند تو از خویش رها می گردد و تو را دوست بدارد به همان اندازه . . .
مامان منصوره
پاسخ
مرسی عزیزم،